همه عاشق این کلمه اند که زَهی » ! خود را می کُشند جهت زهی »

شمس تبریزی

در هـــوای آن کـه گــویندت زَهی                  

بستـه ای در گـــردن جــانت زِهی (زه ی)

مولوی

زهی = آفرین، احسنت

زه =

۱. (موسیقی) تار ساز.
۲. رودۀ تابیده که به ‌کمان می‌بستند؛ چلۀ کمان.
۳. [قدیمی] رشتۀ باریک تابیده از رودۀ گوسفند، ابریشم، یا ف.

4.  آلت تناسل باشد. (برهان ). و بمعنی آلت تناسل مجازاست . (آنندراج ). آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء).


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها